به جای مقدمه
آدمی جامه خلقت که می پوشید، پشت پنجره انتظار، لطف بی منت معبود را می نگریست که نیاز مبهم او را به انسان های خداگونه ی زمینی، برای همیشه زمان برآورد.
خالق، گِل وی را که می سرشت خود، نهال این نیاز را در نهاد وی نهاد.
حق داشت انسان که با تحقق این طلب و نیاز اینگونه دست افشانی کند؛ چه؛ اینان -رسول و آلش- نه تنها نوامیس الهی اند که کمالاتش را به تجلی می نشینند.
نیز حق داشت خدا که در خلقتشان بر ملائک چنین فخر فروشد و از سر کبریایی و اقتدار، بانگ "فتبارک الله احسن الخالقین" سر دهد.
...و در میان این چهارده تن، جان پیمبر، علی- علیه السلام– اینک دیده اش به جمال پسری دیده ور شده است که سیمای سیم گونش، رخشندگی ماه را به سخره گرفته و زلال چشمانش، اختران سپهر را به خاک سجده فرو نشانده و قامت رعنایش، فلک را سر به زیر آورده است.
شگفت نیست اگر کائنات، ماه بنی هاشمش خوانند و خلایق، بار عام درگاه ربوبی اش.
عباس – جان عالمی به فدایش- افزون بر حسن دل آرای صورت، به لطف حیرت افزای سیرت نیز آراسته است.
او –روحی فداه- اگر قهرمان نامی دوران و مرد مرد افکن میدان کربلاست، یکه تاز میدان سلوک و زینت بخش محراب عبادت نیز هست. اگر از شمشیر میدان کارزارش خون تازه می چکد از خلوت رازآلود شبانه اش نیز نجوای عاشقانه برمی خیزد.
او براستی آیت عظمای حق و غایت قصوای خلق است.
امروز که طلیعه فصل شکفتن اوست دست توسل به دامان پر مهرش می زنیم و حاجت به درگاه اجابتش می بریم.
"درود خدا بر او، روزی که زاده شد و روزی که در خاک شد و روزی که زنده برانگیخته خواهد شد!"
ابوالقاسم شکوری
کارشناس دین و اندیشه
پیوند به: